به اعداد خوب دقت کنید: ۱۵۰۰ اسب بخار، ۴۲۰ کیلومتر بر ساعت، ۲٫۶ میلیون دلار! چشمها گرد میشود اینطور نیست؟!
Bugatti Chiron
Bugatti Chiron
شیرون اینجاست و آمده تا ادعای سریعترین و بیباکترین خودروی دنیا را داشته باشد و رکورد جدید سرعت و قیمت نجومی خود را به رخ بکشد! بوگاتی مشخصات رسمی و تصاویر این خودرو را منتشر کرده است و معرفی رسمی آن روز سهشنبه در نمایشگاه خودروی ژنو خواهد بود.
Bugatti Chiron
۱۵۰۰ اسب بخار به همراه ۱۶۰۰ نیوتون متر گشتاور از دل نیروگاه ۸ لیتری ۱۶ سیلندر جدید بیرون میآیند. تخمین زدهشده که شتاب صفرتا صد این ابر خودرو کمتر از ۲٫۵ ثانیه و سقف سرعت آن ۴۲۰ کیلومتر بر ساعت باشد. بوگاتی میگوید که شیرون میرود تا پرچمدار رکورد سرعت باشد بنابراین برای نیل به این هدف ۴ توربوچارجر وجود دارند که “سیستم توربوچارجری دومرحلهای” را میسازند که این سیستم هرگونه لگ توربو را خنثی می کند.
Bugatti ChironBugatti ChironBugatti Chiron
Bugatti Chiron
به منظور تحمل چنین حجم عظیمی از گشتاور، بوگاتی میگوید که “بزرگترین و بهترین کلاچ” خودروهای مسافری را تدارک دیده است. شرط میبندیم که برخی کامیونها ممکن است به کلاچ گیربکس ۷ سرعته ی این خودرو رشک بورزند!
Bugatti ChironBugatti Chiron
Bugatti Chiron
شیرون ساختار فیبر کربنی جدیدی را دریافت کرده است و برای اولین بار قسمت عقبی خودرو هم طبق گفتهی بوگاتی از فیبر کربن ساختهشده است. همچنین یک شاسی انطباقی جدید با ۵ حالت تنظیم مختلف برای سازش بهتر خودرو با جادهها وجود دارد. البته، زمانی که شما نیاز به توقف داشته باشید، کالیپرهای ۸ پیستونه در جلو (۶ پیستون در عقب) برای تایرهای ۲۰ اینچی جلو و ۲۱ اینچی عقبی آمادهی خدمت هستند. همچنین بوگاتی ظاهراً به حرف خریداران ویرون گوش کرده و میگوید که لاستیکهای میشلن در شیرون “برای نصب آسان هستند و خرج کمتری برای تعویض دارند”.
تولید ۵۰۰ دستگاهی برای این اسطوره در نظر گرفتهشده است و بوگاتی خاطرنشان میسازد که قبلاً برای یکسوم شیرونها باوجود قیمت ۲٫۶ میلیون دلاری، مشتری پیداشده است.
تسلا مدل S در برابر بامو ۷۵۰i، اینفینیتی Q50S و مرسدس بنز S63 AMG، چهار خودرویی که در تلاشاند تا ثابت کنند که رانندگی آنها از شما بهتر است!
Semi-Autonomous Cars Compared! Tesla Model S vs. BMW 750i, Infiniti Q50S, and Mercedes-Benz S65 AMG
یکی از اصلیترین عوامل وقوع تصادفات رانندگی خطاهای انسانی است. غذا خوردن هنگام رانندگی، صحبت با تلفن همراه، خواندن و نوشتن پیامک و… ازجمله اعمالی هستند که خطر تصادفات را بهشدت افزایش میدهند. این خطاها و اشتباهات موجب کشته و زخمی شدن انسانهای زیادی میگردند؛ اما درحالیکه رانندگی انسانها در حال بدتر شدن و تعداد خطاهای آنها رو به افزایش است، سنسورها و الگوریتمها درحال پیشرفت و بهتر شدن هستند و خودروهای خودران روزبهروز درحال نزدیکتر شدن به تولید انبوه هستند.
۲۰۱۵ Mercedes-Benz S65 AMG coupe
هرچند برای اینکه خودروهای خودران را بر روی خط تولید انبوه ببینیم زمان زیادی مانده است، اما حتی در حال حاضر هم تجهیزات ایمنی زیادی بر روی خودروهای تولیدی بهصورت اجباری یا اختیاری نصب میشوند که از وقوع تصادفات جلوگیری میکنند. در زمان فعلی ترمز ABS و سیستم کنترل پایداری بهصورت اجباری بر روی خودروها نصب میشود و در تعداد زیادی از خودروها هنگام خروج از لاین صندلی یا فرمان به لرزه درمیآید تا راننده را آگاه سازد. کروز کنترل تطبیقی نیز بهطور خودکار فاصله ایمنی را با خودروهای جلویی حفظ میکند؛ و بهتازگی ده سازنده، ترمز اضطراری خودکار را بهصورت استاندارد بر روی محصولات خود نصب میکنند. تمامی این موارد نشان از آن دارد که با کمک تکنولوژی رانندگی روزبهروز در حال ایمنتر شدن است.
۲۰۱۶ BMW 750i xDrive
برای ارزیابی پیشرفت خودروهای خودران، ما چهار خودروی لوکس را که مجهز به بیشترین سیستمهای ایمنی جهت کمک به راننده و برطرف کردن خطاهای وی شدهاند را مورد ارزیابی قرار دادهایم. بهطورمعمول آزمایش ما ترکیبی از آزمون جادهای و ارزیابی تحقیقاتی و آزمایشگاهی است.
۲۰۱۵ Infiniti Q50S
برای انجام این آزمون، هوش مصنوعی خودروها را به چالش کشیدهایم و برای اطمینان از صحت عملکرد کروز کنترل تطبیقی آنها، یک فولکسواگن گلف را با سرعتهای گوناگون در مقابل آنها به حرکت درآوردیم. در این آزمایش تمرکز اصلی ما بر سیستم حفظ حرکت خودرو میان خطوط بود که هر چهار شرکتکننده نیمه خودران ما از آن سربلند بیرون آمده و با تکیهبر عقل الکترونیکی خود توانستند بجای راننده تصمیمگیری کنند.
۲۰۱۵ Tesla Model-S P85D
این چهار خودرو را در مسافتی ۸۰ کیلومتری که ترکیبی بود از جادههای روستایی، بزرگراهها، جادههای دوطرفه و تقاطعها مورد آزمون و مقایسه قرار دادهایم تا بفهمیم کدامیک درزمینهٔ رانندگی خودکار برتر از دیگران است.
۲۰۱۵ Infiniti Q50S
اولین شرکتکننده آزمایش، اینفینیتی Q50S است. این خودرو بهاندازه کافی هوشمند هست که بتواند اشتباهات راننده را اصلاح کند. بهعنوانمثال هنگامیکه خودروی جلویی سرعت خود را کم یا توقف کند، Q50S بهطور خودکار ترمز میکند. کروز کنترل تطبیقی آن نیز همواره فاصله ایمن با خودروی جلویی را حفظ میکند؛ اما تنها ایراد کروز کنترل تطبیقی این ماشین این است که میزان فاصله آن با خودروی جلویی کمی کوتاهتر از دیگر شرکتکنندگان است. درحالیکه در دفترچه راهنمای آن حفظ فاصله ۶۰ متری در سرعت ۹۶ کیلومتر در ساعت با خودروی جلویی ذکرشده است اما این فاصله در روز آزمون بهطور قابلملاحظهای کمتر احساس میشد.
۲۰۱۵ Infiniti Q50S
سیستم کمکراننده اینفینیتی نیز توسط دوربین نصبشده در جلوی آن کار میکند که این دوربین حتی در هوای بارانی هم عملکرد مناسبی دارد؛ اما در هنگام دور زدن در تقاطعها کاملاً ضعیف عمل میکند بهطوریکه وقتی خطوط نشانگر کنار جاده در هنگام رسیدن به تقاطع پایان یافت، خودرو منحرفشده و با صدای هشداری از راننده خواست تا کنترل را به دست گیرد؛ بنابراین به این نتیجه رسیدیم که سیستم خودران اینفینیتی Q50S با قفلکردن بر روی خطوط کنار جاده فقط در مسیرهای مستقیم درست عمل میکند که این امر اصلاً خوب نیست.
۲۰۱۵ Infiniti Q50S
مرسدس بنز نیز سه سال پیش با معرفی نسل ششم S کلاس و نصب سیستم Distronic Plus بر روی آن، به جمع نیمه خودرانها پیوست.
۲۰۱۵ Mercedes-Benz S65 AMG coupe
سامانه فعال حفظ حرکت میان خطوط نیز بهصورت استاندارد بر روی مدل S65 و در قالب آپشنی ۲۸۰۰ دلاری بر روی مدل S550 نصب میگردد. در S63 هنگامیکه حوصله چندانی برای رانندگی ندارید، با فشار دادن دو دکمه سامانه کروز کنترل تطبیقی و حفظ حرکت میان خطوط را فعال ساخته و دستهای خود را از روی فرمان برمیدارید!
۲۰۱۵ Mercedes-Benz S65 AMG coupe
در کل سیستم دیسترونیک پلاس مرسدس بنز شگفتآور کار میکند و با استفاده از یک دوربین و پنج رادار خود خیلی کم در شب و یا هوای بارانی عملکرد خود را از دست میدهد.
۲۰۱۵ Mercedes-Benz S65 AMG coupe
در نسل جدید بامو سری ۷ دستیار فعال رانندگی بهعنوان یک آپشن اختیاری ۳۶۰۰ دلاری قابل سفارش است.
۲۰۱۶ BMW 750i xDrive
البته در بامو نمیتوان دستها را بهطور کامل از روی فرمان برداشت و برای عمل کردن سیستم کمکراننده باید حداقل نوک دو انگشت بر روی فرمان باشد. بعلاوه ۷۵۰i کاهی اوقات در پیدا کردن خطوط جاده دچار مشکل میشود درحالیکه هیچ ایرادی در خطوط جاده وجود ندارد؛ اما علاوه بر ردیابی مسیرِ حرکت از روی خطوط جاده، میتواند برای حفظ مسیر حرکت از خودروی جلویی نیز پیروی کند.
۲۰۱۶ BMW 750i xDrive
سیستم کمکراننده بامو نیز در شب و یا هوای بارانی عملکرد کاملاً مناسبی دارد.
۲۰۱۶ BMW 750i xDrive
بهطورقطع تسلا مدل S P85D پیروز این رقابت است. چراکه در حالت رانندگی خودکار از دقتی مشابه موشکهای کروز برخوردار است! پکیج رانندگی خودکار تسلا که ۴۲۵۰ دلار قیمت دارد، با استفاده از یک دوربین و یک رادار، در هرزمانی که اراده کنید هدایت خودرو را در اختیار گرفته و میتوانید با خیال راحت دستهای خود را از روی فرمان بردارید. تسلا نیز همانند بامو راه خود را از دو طریق قفل روی خودروی جلویی و یا کنترل خطوط جاده پیدا میکند. اگر خودرو مشکلی در خواندن خطوط جاده داشته باشد هشداری بر روی صفحهنمایش آن مبنی بر در دست گرفتن فرمان به نمایش درمیآید و اگر خطوط جاده قطع شوند هشداری صوتی نیز به صدا درمیآید. اگر راننده به این هشدارها توجهی نکند، خودرو بهصورت خودکار در کنار جاده متوقفشده و چراغهای فلاشر را روشن میکند. سیستم هدایت خودکار مدل S، مسیر حرکت را بهدقت شناسایی کرده و کمترین انحراف از مسیر را دارد که این امر نیز امتیاز مثبت دیگری برای آن در برابر رقبایش به همراه دارد. همچنین ساخته تسلا تنها خودرویی است که بهصورت خودکار میتواند تغییر لاین انجام دهد.
۲۰۱۵ Tesla Model-S P85D
درنهایت میتوان گفت سیستمهای رانندگی خودکار رفتهرفته در حال بهتر شدن هستند و در حال حاضر نیز از کارکرد قابلقبولی برخوردارند و بسیاری از اشتباهات راننده را تصحیح میکنند. در رابطه با نتیجه آزمون نیز همانطور که در بالا اشارهشده تسلا مدل S پیروز میدان است و پسازآن به ترتیب بامو ۷۵۰i، مرسدس بنز S63 AMG و اینفینیتی Q50S رتبههای دوم تا چهارم را کسب میکنند.
وقتی صحبت از اتومبیلهای لوکس آلمانی میشود، قابلیت اطمینان (reliability) همواره یکی از مسائل سؤالبرانگیز بوده است. خودرو دوستانِ بسیاری وجود دارند که عبارتِ «مهندسی بینقص آلمانی» را بهگونهای تمسخر میکنند که گویا بسیاری از خودروهای تولیدی این کشور غیرقابل اطمینان هستند. این موضوع را میتوان به عوامل مختلفی نسبت داد، عواملی مانند مهندسی پیچیده که نیاز به نگهداری بیشتر را طلب میکند و یا نحوه رفتار مالکان آمریکایی با اتومبیل که برخلاف آلمانیها نگهداری از خودرو را کمتر جدی میگیرند. بههرحال جالب است که بدانیم کدامیک از برندهای آلمانی بیشترین قابلیت اطمینان و کمترین هزینه تعمیر و نگهداری را برای صاحبانشان فراهم میکنند.
موسسه AM-Online (که بیش از بیست سال است که درزمینهٔ تحقیقات خودرویی فعالیت میکند) تحقیقی را در این زمینه انجام داده و در آن به مقایسه بامو، آئودی و مرسدس بنز از نظر هزینه نگهداری در طول یک دوره شش ساله و سپس یک دوره دوازده ساله پرداخته و نتایج آن در قالب چند نمودار ارائه کرده است.
در طول دوره شش ساله، همه اتومبیلها از نظر هزینه و قابلیت اطمینان تقریباً مشابه هستند. دلیل این موضوع هم این است که اتومبیلها در این زمان نو هستند و عموماً مسافتی کمتر از ۱۰۰۰۰۰ مایل (۱۶۰۰۰۰ کیلومتر) را پیمودهاند. پس مشکل مهمی در آنها مشاهده نمیشود. اما با این حال آئودی بیشترین مشکلات را داشته و هزینه تعمیر آن نیز بیشتر بوده است. بامو در مقام دوم جای گرفت و مرسدس بنز بهعنوان قابلاعتمادترین و بنابراین ارزانترین عضو گروه شناخته شد. بعد از شش سال، اوضاع شروع به تغییر میکند. وقتی اتومبیلها مسافت بیشتری را طی میکنند و احتمالاً در بازار بین مالکان مختلف دستبهدست میشوند، شروع به فرسایش میکنند. اما بازهم آئودی بیشترین مشکلات و بیشترین هزینه را داراست، بامو در وسط و بنز هم در رتبه اول جای میگیرد. با این حال بعد از دوازده سال، اوضاع بدتر نیز میشود. چراکه اتومبیلها تقریباً قدیمی شده و مالکان نیز حاضرند با مشکلات کوچک آنها کنار بیایند و تعمیرشان نکنند.
وقتی وارد جزئیات آمار میشویم، اوضاع کمی آشفته میشود. در بحث کلاسهای مختلف مانند کلاس سری ۱، کلاس سری ۳ و کلاس سری ۵، در هر کلاس، هزینههای نگهداری ترتیب جداگانهای دارند. برای مثال در بامو و آئودی مدلهای ارزانتر هزینه تعمیر کمتری دارند که معقول و درست به نظر میآید اما برای مرسدس بنز، این مدلهای گرانتر هستند که هزینه تعمیرشان کمتر است. گویا با کیفیت بیشتری ساخته شدهاند و قابلیت اطمینان بیشتری نیز دارند.
وقتی وارد آمار مربوط به سرویسهای دورهای و تست MOT (که همان معاینه فنی است) میشویم، ملاحظه میکنیم که آئودی ارزانترین، بامو متوسط و بنز گرانترین است. در مورد هزینههای روتینِ ترمزها و اگزوز، بازهم آئودی ارزانترین است و پس از آن بامو و بنز قرار میگیرند. در آمار مربوط به بخشهای الکتریکی و باتریها (هزینههای روتین)، بامو کمترین هزینه را داشت و پس از آن آئودی و بنز قرار گرفتند. در مورد هزینه تعمیرات روتینِ تعلیق و فرمان هم مرسدس بنز ارزانترین عضو گروه و بامو گرانترین عضو بود.
اما در مورد هزینههای غیر روتین، همانطور که در نمودار زیر مشاهده میشود، در همه موارد، شامل کلاچ و جعبهدنده، بدنه، موتور و سیستم خنککننده و سیستمهای امنیتی و قفلها مرسدس بنز کمهزینهترین و آئودی پرهزینهترین اعضای گروه بودند.
درمجموع، آنچه AM-Online متوجه آن شد این بود که آئودی بیشترین هزینه تعمیرات را دارد و بامو از این نظر در بین آئودی و مرسدس بنز قرار میگیرد. قطعاً عمر وسیله نقلیه، مسافت پیموده شده، نوع و روش رانندگی و کیفیت تعمیرات انجام شده بسیار مؤثر هستند اما در کل این آئودی بود که کمترین قابلیت اطمینان و بیشترین هزینه تعمیر را در این بررسی نشان داد.
لازم به ذکر است، آمار ارائه شده مربوط به هزینههای نگهداری بوده نه تعداد خرابی. در واقع هیچیک از اتومبیلهای تولید شده توسط این سه برند غیرقابل اطمینان و ناایمن نیستند. به خاطر دارم چند سال پیش در مقالهای خواندم که اتومبیلهایی نظیر بامو، بنز و آئودی برای نجات جان سرنشینان در شرایط سخت طراحی، ساخته و آزمایش میشوند. آزمایشاتی نظیر شبیهسازی شرایط سخت آب و هوایی از یخبندان شدید گرفته تا گرمای طاقتفرسا، آزمون مقاومت در برابر خوردگی در محیطهای بسیار خورنده و غیره را میگذرانند تا آرامش خاطر مصرفکنندگان و ایمنی آنها تضمین شود.
اما آنچه لازم است به آن اشاره شود، وضعیت این خودروها در کشور خودمان است. متأسفانه در کشور ما کیفیت نامطلوب سوخت و بعضاً عدم آگاهی مالکان این خودروها موجب تحمیل خسارات و هزینههای هنگفت بر آنها میشود. آنچه مسلم است این است که درصورتیکه نکات اعلام شده از طرف سازنده رعایت شوند، هر اتومبیلی کارایی و عمر مناسبی خواهد داشت و این موضوع نه فقط برای اتومبیل بلکه برای هر کالای دیگری نیز صدق میکند.
درباره نویسنده: حسین رحمانی، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته مهندسی مواد-گرایش سرامیک، علاقهمند به دنیای اتومبیل
خودروهای فرانسوی برای دههها از بازار ایالات متحده غایب بودهاند، ولی به نظر میرسد که بهتدریج جای خود را در این بازار پیدا میکنند. در حال حاضر، سه خودروساز فرانسوی در تلاش برای جلب علاقه بیشتر در بین امریکاییها هستند. در این میان، یک کانسپت جدید از سیتروئن باعث میشود که آیندهای با بازگشت حال و هوای عجیب و غریب فرانسوی را متصور شویم.
DS E-Tense GT concept
همانند برند جدید «جنسیس» برای هوندا، DS نیز یک برند لوکس از کمپانی فرانسوی، سیترئن است. برنامه DS برای ارائه ۶ مدل جدید تا سال ۲۰۲۰ است و بهتازگی، اریک اَپود (Eric Apode)، رئیس تولید کمپانی، از جاهطلبیهای این برند در سطح جهانی سخن گفته است.
DS E-Tense GT concept
DS برای جلبتوجه بیشتر در نمایشگاه اتومبیل ژنو ۲۰۱۶، یک کانسپت وحشی با نام ای-تنس (E-Tense) ارائه میکند که در آن نشانههایی از طراحی مدرن سوپرماشینها دیده میشود؛ از جمله در جلو و جایی که یک جلوپنجره بزرگ به سبک «آئودی» با چراغهای برجسته سبک «آکورا NSX» همراه شده است. در واقع، ای-تنس نمونهای واضح از جاهطلبیهای DS برای آینده است.
DS E-Tense GT concept
DS ای-تنس دارای ظاهری بسیار تهاجمی است. تیم پشتپرده این پروژه، از زمانی نزدیک به ۸۰۰ ساعت برای طراحی آن خبر داده است و نتیجه چیزی است که به اندازه زمانی که صرف آن شده، گیراست. در زیر پوست این بدنه لاغراندام، یک سیستم پیشرانه تمامالکتریکی قرار گرفته که قدرتی معادل ۴۰۲ اسببخار و گشتاوری برابر ۵۱۶ نیوتنمتر را به چرخهای عقب انتقال میدهد. در نتیجه، ای-تنس قادر است تا در ۴/۵ ثانیه به سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت برسد؛ عملکردی که ممکن است به پای سریعترین سدان تسلا مدل S نرسد، ولی در هر صورت، تأثیرگذار است. همچنین DS از حداکثر سرعت ۲۵۰ کیلومتر بر ساعت برای ای-تنس خبر داده است.
DS E-Tense GT concept
وزن کلی این خودرو به ۱۶۳۳ کیلوگرم میرسد و همانند بسیاری از مدلهای الکتریکی، از توزیع وزن مناسب و بهینهای برخوردار است. از جمله اینکه، پک باتریها در زیر ارتفاع پایین شاسی فیبرکربنی قرار گرفته تا ارتفاع مرکز ثقل خودرو کاهش یابد. به گفته DS، این باتریهای لیتیومی میتوانند یک دامنه مسافت رانندگی معادل ۳۶۰ کیلومتر را در یک چرخه شهری و یا ۳۱۰ کیلومتر را در یک حالت ترکیبی تأمین کنند.
DS E-Tense GT concept
ای-تنس یک مدل GT با یک طراحی ماهرانه و آئرودینامیک با انعکاسهایی از کانسپت «دیواین DS» است. اثر دنیای موتور اسپورت بهخوبی در عقب خودرو نمایان است؛ جایی که هیچگونه شیشه عقبی درنظر گرفته نشده و به جای آن، از یک تکنولوژی نمای عقب دیجیتالی استفاده شده است. همچنین یک چراغ مهشکن وسط در عقب، شبیه به چیزی است که در خودروهای مسابقه استفاده میشود.
DS E-Tense GT concept
همچنین یک سری چراغهای راهنمای سقفی در این خودرو استفاده شده که الهامگرفته از DS مدل ۱۹۵۵ هستند. همچنین برای چراغهای عقب ای-تنس، از طراحی LED بهره گرفته شده است. در انتهای دیگر بدنه، چراغهای روشنایی روزانه LED به کار گرفته شدهاند؛ چراغهایی که میتوانند چرخش ۱۸۰ درجه داشته باشند و احتمالاً در محصولات آینده DS مورد استفاده قرار خواهند گرفت.
DS E-Tense GT concept
امّا در مورد دسترسی به این مدل، باید گفت که به احتمال زیاد، ای-تنس در حدّ یک «کانسپت» باقی خواهد ماند.
موتورهای ام تی یاماها اغلب جزو بزرگترین جاذبههای هر نمایشگاهی بودهاند اما این بار یاماها تصمیم گرفته بود که تا الآن در مورد اطلاعات موتور و قیمت جنگندهٔ جدید خود کاملاً چراغ خاموش رفتار کند و اطلاعاتی ارائه نکند.
۲۰۱۶ Yamaha MT-10
درحالیکه این موتور که از خانوادهٔ ام تی ها است اساساً یک YZFR1 میباشد که یک فرمان کوچکتر و با کمی تغییر جایگزین یک فرمان بزرگتر شده است. در طول تاریخ تغییرات و تبدیلات بسیاری را شاهد بودیم اما گویا یاماها صدای خریداران خود را شنیده و میدانست که آنها چه میخواهند.
یاماها MT-10 در یک نگاه: قدرت موتور: ۱۶۵ اسب بخار، ۱۱۵۰۰ دور در دقیقه گشتاور: ۱۱۱ نیوتن متر در دور ۹۰۰۰ دور بر دقیقه حجم موتور: ۹۹۸ سیسی ارتفاع صندلی: ۸۲۵ میلیمتر وزن:۲۱۰ کیلوگرم قیمت: ۹۹۹۹ یورو
۲۰۱۶ Yamaha MT-10
یاماها ادعا میکند که این موتور بهترین موتوری است که تا به حال تولید نموده بسیار امیدوار است تا بتواند خاطره ناامیدکنندهٔ FZ1 خود را از یادها ببرد. و علاوه بر قدرت بسیار خوب این موتور قیمت آن است که باید اشاره شود که تقریباً از نظر قیمت در حدود موتورهایی مانند BMW S1000 و Kawasaki Z1000 میباشد که هرکدام از این موتورها در محدودهٔ ۹۵۰۰ تا ۱۰۰۰۰ یورویی هستند.
۲۰۱۶ Yamaha MT-10
همچنین شرکت یاماها یک فروشگاه گستردهٔ لوازم یدکی برای موتورهای جدید خود فراهم کرده است که در این فروشگاه لوازمی چون صداخفهکن آکراپوویچ، صفحه نمایش بزرگتر، دستگیرههای گرم شونده و صندلیهای نرم و راحت برای آنهایی که به دنبال راحتی بیشتر با موتورسیکلت خود هستند ارائه میدهد.
علی رغم اینکه G-class تقریبا از سال ۱۹۷۹ میلادی به یک فرم تولید می شود اما این خودرو هنوز هم محبوب است. حتی خودروهایی دیگری از مرسدس وجود دارند که برای رانندگی بسیار مدرنتر و مناسبتر هستند! البته این در صورتی است که علاقهای به آفرود شدید نداشته باشید!
آیا خریداران به این چیزها اهمیت میدهند؟ البته که نه! حالت جعبهای G-class حالا کلاسیک شده و ما حدس میزنیم که این عامل یکی از دلایلی هست که باعث شده این خودرو هنوز هم تقاضای بالایی داشته باشد. البته از ستارهی سه پر مرسدس هم نباید گذشت.
در مراسم عروسی که در ارمنستان برگزارشده است، خودروهای کلاس بالایی همانند بنتلی ها و اس کلاسها حضورداشتهاند اما گل سرسبد این عروسی حضور ۲۵ مدل از G-class بوده است. احتمالاً این خودروها مسئول جابجایی مهمانها بودهاند و یا اینکه متعلق به خود مهمانها هستند که در این صورت آنها باید عضو کلوپ G-wagon باشند که در ارتباط نزدیک با خانوادهی عروس و داماد هستند.
نکتهی جالب این است که حداقل آنها لاستیکهای خودروها را کثیف کردهاند! چیز جالبی نیست؟! بسیاری از رانندهها نیازمند دروس رانندگی هستند چه برسد به اینکه با خودرو آفرود بروند! خلاصه آنکه G-class در یک کلمه خلاصه میشود و آن چیزی نیست جز آفرود! [دانلود ویدئو]
درحالیکه پاگانی برای برگزاری کنفرانس خبری خود در روز سهشنبه برنامهریزی میکند، جدیدترین و بهترین خودروی ساخت این کمپانی یعنی هوایرا BC در نمایشگاه دلربایی میکند.
Pagani Huayra BC
این خودرو به احترام دوست نزدیک هوراچیو پاگانی و اولین مشتری کمپانی یعنی آقای Benny Caiola، BC نامیده شده است. BC به معنای اولین نسخهی خاص از آخرین ساختهی پاگانی است.
Pagani Huayra BC
برای این مدل تنظیمات جداگانهای از هوایرای عادی در نظر گرفتهشده است که شامل اسپلیتر جلوی گسترشیافته، کاناردهای جلویی بزرگ (توضیح: کانارد قطعهی بال مانند کوچکی بر روی سپر است که باعث پایداری و کنترل بیشتر میشود.)، بال عقب و دیفیوزر بزرگ میباشد. همچنین بهروزرسانیهایی ازجمله سیستم اگزوز تیتانیومی جدید، ترمزهای برمبو و سیستم تعلیق نصیب هوایرا BC شده است.
پاگانی میگوید که همهی پانلهای بدنه بهجز سقف جدید هستند و باعث کاهش وزنی در حدود ۱۳۲ کیلوگرم شدهاند و وزن BC را به ۱۳۵۰ کیلوگرم رساندهاند.
Pagani Huayra BC
مرسدس-ای ام جی پیشرانهی ۶ لیتری ۱۲ سیلندری هوایرا را تیون کرده و ۶۱ اسب بخار بیشتری را گرفته است که این کار باعث شده قدرت پیشرانه به ۷۸۹ اسب بخار و ۱۱۰۰ نیوتون متر گشتاور برسد. این قدرت عظیم از طریق یک گیربکس ۷ سرعته ی جدید به چرخهای عقب انتقال مییابد.
Pagani Huayra BC
تنها ۲۰ دستگاه از هوایرا BC ساخته خواهد شد. قیمت این ابر خودرو ۲٫۵ میلیون دلار بوده و همهی نمونهها قبلاً فروختهشدهاند.
در هفتهای که گذشت عکسهای مخفیانهای از پژو ۶۰۰۸ منتشر شد که نشان میداد پژو مراحل تست جادهای کراس اوور جدیدش را آغاز کرده است.
۲۰۱۷ Peugeot 6008 spied
با توجه به رشد فزایندهی تولید کراس اوورها کمپانی پژو قصد دارد خودروی خانوادگی ۵۰۰۸ در کلاس MPV را از رده خارج کند و یک کراس اوور هفت سرنشینه با نام احتمالی ۶۰۰۸ را جایگزین آن کند. خبرها حاکی از آن است که حتی نسل جدید ۳۰۰۸ هم تغییر ساختار مشابه ای دارد و مدل جدید این خودرو از MPV-ها فاصله گرفته و به کراس اوورها نزدیک میشود؛ بنابراین میتوان گفت کمپانی پژو-سیتروئن PSA با در نظر گرفتن بازار خودرو و تمایل مردم و تولید این کراس اوورها یک حرکت هوشمندانه را در تولید خودروها در پیش گرفته است.
۲۰۱۷ Peugeot 6008 spied
اگر به نمونه آزمایشی در تصاویر دقت کنیم، حتی با استتار کامل هم میتوان سقف نسبتاً پایین و صاف این خودرو به همراه پیشآمدگی (Overhang) کوتاه را تشخیص داد. این خودرو با کد P87 شناخته میشود و به نظر میرسد که پژو ۵ صندلی را بهصورت استاندارد و ۲ صندلی اضافی را بهصورت آپشن برای این خودرو در نظر گرفته باشد.
۲۰۱۷ Peugeot 6008 spied
طبق برنامه قرار است که این مدل در یکی از کارخانههای اصلی PSA در رنس و بر پایه پلت فرم توسعهیافته EMP2 مونتاژ شود. حضور خواهرخواندهای به نام اوپل زریفا همین حالا برای پژو ۶۰۰۸ تعریف شده است. نسل جدید اوپل زریفا درست مثل ۶۰۰۸ با تغییر ساختار از MPV به کراس اوور به تولید میرسد.
۲۰۱۷ Peugeot 6008 spied
پژو در نظر دارد که نسل جدید ۳۰۰۸ کوچکتر را در چند ماه آینده و مدل ۶۰۰۸ را در سال ۲۰۱۷ معرفی کند.
هیوندای یونیک جدید، اولین مدل دنیای خودرو خواهد بود که با ۳ نوع پیشرانه الکتریکی در اختیار قرار میگیرد و موجب میشود که افراد بیشتری به «حمل و نقل با آلودگی صفر» دسترسی داشته باشند.
Hyundai IONIQ
این خودرو به عنوان یک گام مهم در استراتژی انرژی پایدار کمپانی، در نسخههای هیبرید و پلاگین از یک موتور جدید ۱/۶ لیتری GDI کاپا به صورت چهار سیلندر و انژکتور مستقیم بهره میبرد که قدرتی برابر ۱۰۴ اسببخار و گشتاوری معادل ۱۴۷ نیوتنمتر ایجاد میکند. این خروجی از طریق یک گیربکس دو کلاچه ۶ سرعته منتقل میشود.
Hyundai IONIQ
در یونیک هیبرید، قدرت و گشتاور موتور الکتریکی، بهترتیب به ۴۳ اسببخار و ۱۷۰ نیوتنمتر میرسد و از جانب یک پک باتری لیتیوم-پلیمر با ظرفیت ۱/۵۶ کیلوواتساعت پشتیبانی میشود؛ باتریهایی که در زیر صندلیهای عقب جای گرفتهاند. خروجی کلی سیستم پیشرانه به ۱۳۹ اسببخار و ۲۶۵ نیوتنمتر میرسد. در نتیجه این خودرو میتواند حداکثر سرعتی برابر ۱۸۵ کیلومتر بر ساعت داشته باشد و در هر کیلومتر، تنها ۷۹ گرم آلودگی دیاکسید کربن تولید کند.
Hyundai IONIQ
در نسخه دیگر، یونیک پلاگین خودرویی است که میتواند صرفاً با استفاده از الکتریسیته، مسافتی به طول حدود ۵۰ کیلومتر را طی کند؛ موضوعی که به لطف یک باتری لیتیوم-پلیمر ۸/۹ کیلوواتساعتی و موتور الکتریکی ۶۰ اسببخاری ممکن شده است. این موتور الکتریکی در سیستم پیشرانه پلاگین با همان موتور ۱/۶ لیتری کاپا در «یونیک هیبرید» همکاری دارد. آلودگی CO₂ در این مدل، به میزان پایین ۳۲ گرم در هر کیلومتر برآورد شده است.
Hyundai IONIQ
مدل سوم، یونیک الکتریک است که از یک باتری لیتیوم-پلیمر ۲۸ کیلوواتساعتی و یک موتور الکتریکی با خروجی ۱۱۸ اسببخار و ۲۹۵ نیوتنمتر بهرهمند شده است. این خودرو دارای یک سیستم انتقال قدرت تکسرعته است و میتواند تا سرعت ۱۶۵ کیلومتر بر ساعت شتاب بگیرد. حداکثر بازه مسافت یونیک الکتریک برابر ۲۵۰ کیلومتر تخمین زده شده است.
Hyundai IONIQ hybrid interior
اِلمانهای خارجی مانند الگوهای آبیرنگ در «یونیک هیبرید» و «یونیک پلاگین»، از جمله مواردی هستند که این دو را از «یونیک الکتریک» متمایز میکند. در یونیک الکتریک از یک سری طرحهای مسی خاص استفاده شده است.
Hyundai IONIQ
امکاناتی مانند اندروید اتو، اپل کارپلی، سرویس آنلاین Tom Tom، شارژ بیسیم برای دستگاههای هوشمند، نمایشگر ۷ اینچی TFT برای مجموعه ابزارها و یک پکیج نوآورانه ایمنی شامل سیستمهایی چون ترمز اضطراری خودکار، تشخیص نقطه کور، دستیار حرکت در بین خطوط، هشدار ترافیک پشتسر و کروز کنترل هوشمند، از جمله مواردی هستند که در این مدل هیوندای در دسترس قرار خواهند گرفت.
دوباره این دو رقیب با یکدیگر مواجه شدند. دو رقیبی که رقابتشان از سال ۱۹۶۶ و معرفی کامارو آغاز شد و هنوز ادامه دارد. رقابتی که امروز به ایستگاه ششم رسیده است. هر دو قوییترین سلاحهای خود را آماده کردهاند تا پشت حریف را به خاک بمالند. کامارو اسلحه SS خود را آورده و موستانگ با سلاح GT به میدان آمده است؛ اما کدامیک موفق میشود؟ در ادامه خواهیم فهمید.
Chevrolet Camaro SS VS. Ford Mustang GT
نسخه GT قوییترین مدل استاندارد موستانگ بشمار میرود که در زیر کاپوت طویل آن پیشرانهای V8 پنج لیتری آرمیده که ۴۳۵ اسب بخار قدرت و ۵۴۲ نیوتنمتر گشتاور تولید میکند. این نیروی عظیم توسط گیربکسی ۶ سرعته به چرخهای عقب منتقل میشود؛ اما این تمام تسلیحاتی نیست که موستانگ GT با خود به میدان آورده است. بلکه او بسته عملکردی سفارشی خود را نیز به همراه دارد. این پکیج شامل ترمزهای جلو ۶ پیستونه ساخت برمبو، دیفرانسیل لغزش محدود تورسن با ضریب ۳٫۷۳:۱، فنرهای جلوی اسپرت، رینگهای ۱۹ اینچی پوشیده شده با لاستیکهای P Zero پیرلی و موارد دیگری میشود.
Chevrolet Camaro SS VS. Ford Mustang GT
اما کاماروی جدید که بر روی پلتفرم آلفا جنرالموتورز (مشترک با کادیلاک ATS) ساختهشده و ابعاد آن نسبت به نسل قبل کاهشیافته، با یک رژیم لاغری سخت، سبکتر از گذشته شده و با وزن ۱۶۶۵ کیلوگرم، حدود ۷۰ کیلوگرم سبکتر از موستانگ با ۱۷۳۵ کیلوگرم وزن است. این وزن کمتر در کنار قدرت بیشتر پیشرانه ۶٫۲ لیتری V8 آن موجب میشود که کامارو در همین ابتدای کار برتری خود را به رخ موستانگ بکشد. این پیشرانه که از کوروت به عاریه گرفتهشده، ۴۵۵ اسب بخار قدرت و ۶۱۷ نیوتنمتر گشتاور تولید میکند.
Chevrolet Camaro SS VS. Ford Mustang GT
همین امر موجب میشود که کامارو SS 2016 در ۴ ثانیه بهسرعت ۹۶ کیلومتر در ساعت رسیده (۰٫۴ ثانیه سریعتر از کامارو SS 1LE 2015 نسل پنجم) و در ۱۲٫۴ ثانیه مسافت ۴۰۰ متر را با سرعت ۱۱۵ کیلومتر در ساعت طی کند. درحالیکه موستانگ GT 2016 ظرف ۴٫۶ ثانیه بهسرعت ۹۶ کیلومتر در ساعت دستیافته و مسافت ۴۰۰ متر را در ۱۲٫۹ ثانیه و با سرعت ۱۷۷ کیلومتر در ساعت طی میکند.
Ford Mustang GT
Chevrolet Camaro SS
کامارو علاوه بر اینکه سریعتر است، از هندلینگ بهتری هم برخوردار است بهگونهای که قسمت ۸ شکل پیست ما را در ۲۴٫۱ ثانیه و با متوسط شتاب جانبی ۰٫۸۵ جی طی نمود. فرمان کامارو سریع و دقیق است و ترمزهای برمبو آن به شما اطمینان میدهد که با خیال راحت پای خود را بر روی پدال گاز فشار دهید. عملکرد سیستم کنترل کشش آن نیز مناسب بوده و هیچگاه نیازی به خاموش کردن آن نیست.
Chevrolet Camaro SS
Ford Mustang GT
موستانگ اما علاوه بر اینکه کندتر است، هندلینگ ضعیفتری هم دارد و طی کردن پیچها توسط آن دشوارتر از کامارو است. به همین دلیل قسمت ۸ شکل را در ۲۴٫۴ ثانیه و با میانگین شتاب جانبی ۰٫۸۲ جی پیمود؛ اما موستانگ در بزرگراه بسیار آرام و بیصدا است بهطوریکه هنگام حرکت با سرعت ۱۲۰ کیلومتر در ساعت با دور موتور ۲۰۰۰ و در دنده ۶، نه صدای باد به داخل کابین راه پیدا میکند و نه صدای غرش پیشرانه.
Chevrolet Camaro SS VS. Ford Mustang GT
Chevrolet Camaro SS VS. Ford Mustang GT
گیربکس کامارو عملکرد مناسبی دارد و بسیار شبیه به گیربکس ۷ سرعته کوروت احساس میشود البته با یک دنده کمتر؛ اما دید جلو در آن به دلیل صندلیهای گود و کاپوت برآمده ضعیفتر از موستانگ است. اگر از این مورد منفی چشمپوشی کنیم، طراحی داخلی کامارو واقعاً بینقص و بسیار بهتر از نسل قبل است. تمامی ادوات باکیفیتی عالی ساختهشدهاند که احساس خوبی به راننده میدهد. صفحهنمایش لمسی آن نیز دارای وضوح بالا و آرگونومی خوبی است که مجهز به سیستم کارپلی اَپل بوده و کار با آن بسیار راحت و لذتبخش است.
Chevrolet Camaro SS
Ford Mustang GT
به پایان این جدال نفسگیر رسیدیم. باید با جمع تمامی فاکتورها پیروز رقابت را مشخص کنیم. هرچند انتخاب برنده از میان این دو اسطوره دشوار است اما در آزمون امروز این نتایج به دست آمد:
مقام اول: شورلت کامارو شورلت کامارو SS یک خودروی اسپرت فوقالعاده است. با وزن کمتر، سرعت بیشتر و عملکرد بهتر هر آن چیزی را که از یک ماسل کار انتظار داریم را ارائه میکند.
مقام دوم: فورد موستانگ GT
هرچند فورد موستانگ GT با وزن بیشتر، قدرت کمتر و هندلینگ ضعیفتر در پس کامارو قرار میگیرد اما برای پیمودن بزرگراهها گزینهای عالی است و بیشتر خودرویی تورینگ به نظر میرسد.